در آرزوی بندگی

انا الصغیر الذی ربیته...

در آرزوی بندگی

انا الصغیر الذی ربیته...

این روزها..

خیلی سرم شلوغه... دعام کنید دوستان

علی رغم میلم این ترم بعد از 3 ترم مرخصی برگشتم دانشگاه، دلم نمیاد پسرم رو بزارم پیش کسی، ولی چون به مدت یک سال همسایه مامانم شدیم گفتم تو همین یکسال درسمو تموم کنم... خیلی محتاج دعا هستم...

وقتی دانشگاهم خیلی نگرانشم... همش گوشیمو چک میکنم، حالشو میپرسم... 

تو این وضعیت حفظ قرآن رو هم دوباره شروع کردم، و ایمان دارم که به وقتم برکت میده

  • بنده ی خدا

خدایا، باورم نمیشه این ماه داره تموم میشه... خدیا ماه رمضان خیلی سختی بود برای من... اولین سالی بود که هم روزه بودم هم بچه داری میکردم... 

خدایا چیزی نصیبم شد تو این ماه؟


رجب گذشت گفتم شعبان هست، شعبان گذشت گفتم رمضان هست... رمضان تموم شه به چی دلم خوش باشه...  تو این ماه منو نبخشی دیگه کی...؟ خدایا..

خدایا سراپا تقصیرم... میترسم... از اینکه با همین وضع بمیرم وحشت دارم...

خدایا فردا بهم عیدی بده... بخششت عیدی من باشه، پاک شدنم... اصلاح همه بدیهام... انشالله



  • بنده ی خدا

شب های قدر هم گذشت و من همونم که بودم....

خدایا خسته شدم از این زبانم که بی فکر حرفی رو میزنم و بعد از چند دقیقه پشیمون میشم

تو فکر یه تنییه هستم، واسه وقتایی که حرف نادرستی میزنم، وقتایی که عصبانی میشم وهر چی به ذهنم میرسه به زبون میارم،

تنییه موثر سراغ دارید!؟

خسته ام از خودم

  • بنده ی خدا

 گاهی کسی انتقادی میکند از من که میدانم انتقاد یه جاست و کاملا حق با اوست، ولی انتقاد تندی است، چون نقص بزرگی است... ان موقع دلم میشکند... 

امروز دلم شکسته بود، چون انتقاد تندی شنیدم... آن هم از عزیزترین کسم...

دلم بدجور شکسته...

نقصی که سالهاست باهاش درگیرم و نتونستم مهارش کنم...

حالافقط میتونم با خدا بگم: خدایا خودت اصلاحم کن... خودت پاکم کن... اگه تو این ماه رمضون درست نشم دیگه معلوم نیست کی درست میشم...

پامو باید بزارم رو نفسم و محکم فشار بدم... نقصم انقدددر بزرگه


سخته.. خیلی دعام کنید... خیلی محتاج دعا هستم

  • بنده ی خدا

ماه رمضان امسال من با همه سالها فرق داشت

امسال چون بچه ی زیر یک سال دارم  اکثر اطرافیان میگفتن نباید روزه بگیری، راستش تا یکی دو هفته قبل از ماه رمضان خودم هم فک میکردم نباید بگیرم، ولی وقتی رفتیم دکتر پسرم گفت میتونی روزه بگیری، باید امتحان کنی اگه اذیت شدی نگیر، ولی از جانب پسرت مشکلی نیست چون باید غذا بخوره بچه ی 11 ماهه. من با توجه به شناختی که از خودم داشتم تقریبا اطمینان داشتم نمیتونم، چون هر دو سه ساعت یکبار من چیزی میخوردم وگرنه حالم ناجور میشد، ولی از خدام بود که بتونم روزه بگیرم، زنگ زدم دفتر مرجع تقلیدم و ایشون هم گفتن باید امتحان کنی اگه خودت و بچه اذیت نشدید واجبه که بگیری.

ماه رمضان شروع شد، روز اول، سخت بود ولی تونستم، روز دوم، روز سوم... 

بعضی از اطرافیان میگفتن نباید بگیری،میگفتم واجبه، واجب، تا الان تونستم،پس باید بگیرم. 

احساس میکنم امسال روزه هام با سالهای قبل فرق داره، با اینکه خیلی نمیتونم فعالیت کنم، نمیتونم قرآن بخونم، دوست داشتم امسال افطاری بدم ولی نمیتونم چون روزه گرفتن واجبه و افطاری دادن مستحب، ولی روزه هام اخلاص بیشتری داره، چون امسال خیلیا گفتن نگیر و من فقط فقط واسه خود خدا میگیرم، واسه رضای خدا و نه واسه رضای هیچ کس دیگه

خدای من باورم نمیشد بتونم نیمی از این ماه پر برکت رو روزه بگیرم، ایمان دارم که تو توانشو بهم دادی، منی که شبها از گرسنگی بلند میشدم و شیر و خرما میخوردم حالا 17 ساعت برای رضای تو چیزی نمیخورم... خدایا شکرت، کمکم کن نیمه ی دیگر این ماه را هم بتوانم

  • بنده ی خدا

من عاشق این بخش دعای ابوحمزه شدم:

سَیِّدِی أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِی عَلَّمْتَهُ وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِی هَدَیْتَهُ وَ أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِی آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِی أَرْوَیْتَهُ وَ الْعَارِی الَّذِی کَسَوْتَهُ وَ الْفَقِیرُ الَّذِی أَغْنَیْتَهُ وَ الضَّعِیفُ الَّذِی قَوَّیْتَهُ وَ الذَّلِیلُ الَّذِی أَعْزَزْتَهُ، وَ السَّقِیمُ الَّذِی شَفَیْتَهُ وَ السَّائِلُ الَّذِی أَعْطَیْتَهُ وَ الْمُذْنِبُ الَّذِی سَتَرْتَهُ وَ الْخَاطِئُ الَّذِی أَقَلْتَهُ وَ أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِی کَثَّرْتَهُ وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِی نَصَرْتَهُ

آقاى من منم کودکى که پروریدى،منم نادانى که دانا نمودى،منم‏گمراهى که هدایت کردى،منم افتاده‏اى که بلندش نمودى،منم هراسانى که امانش دادى،و گرسنه‏اى که‏سیرش نمودى،و تشنه‏اى که سیرابش کردى،و برهنه‏اى که لباسش پوشاندى،و تهیدستى که توانگرش‏ساختى،و ناتوانى که نیرومندش نمودى،و خوارى که عزیزش فرمودى، و بیمارى که شفایش دادى، و خواهشمندى که عطایش کردى،و گنهکارى که گناهش را بر او پوشاندى،و خطاکارى که نادیده‏اش گرفتى،و اندکى که‏بسیارش فرمودى،و ناتوان شمرده‏اى که یارى‏اش دادى.» 

  • بنده ی خدا

وقتی من و پسر 11 ماهه ام در اتاق هستیم، من از اتاق برم بیرون، میزنه زیر گریه... میترسه که ولش کنم، میترسه برای همیشه برم، میترسه تنهاش بزارم....

کاش به اندازه ی بچه 11 ماهه از اینکه خدا  رهایمان کند، ولمان کند به حال خودمان، میترسیدیم...

شاید آن وقت کمتر گناه میکردیم...

  • بنده ی خدا

تلاش برای نزدیک شدن به خدا انگیزه ای شد برای ساخت اینجا

در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان که توفیق خواندن دعای ابوحمزه را داشتم،با اینکه خیلی سریع میخواندم و شاید 60_70 درصدش را هم نمیفهمیدم به بعضی بندهایش که رسیدم... انگار حرفها واقعا از ته دلم بود، انقد قشنگ با خدا صحبت میکرد...

دوست دارم اینجا از خودم و خدایم و تلاشم برای رضایت او، از همسفرانم در ابن مسیر بنویسم اگر خدا بخواهد

  • بنده ی خدا